خیلی جاها احساس خیلی نزدیکی با سینکلر داشتم ، ترس هاش ، رفتارهاش ، فکر هاش برای منم اتفاق افتاده ، شاید هرمان هسه اینو فهمیده بوده که مطمئنا فهمیده که دمیان رو نوشته که تنها نیست و احساس غریبی در این انسان ها داره اون هارو به سمتی میکشونه و چه زیباست فهمیدن اینکه جوابی که دنبالشیم اون طرف دنیا زیر یه آبشار مدفون نیست ، یا یه کره دیگه ، باید در خودمون غرق بشیم و جواب رو در اعماق خودمون پیدا کنیم ، این رمان و رمان گرگ بیابان هرمان واقعا دید منو شفاف تر کرد به زندگی و یه احساس آرامشی بعد از خواندن این کتاب ها داشتم ، توصیه میکنم کتاب رو حتما بخونید